صادق زیباکلام در مصاحبهای با نشریة صبح آزادی که با عنوان «خیلی از ما ایرانی ها نژادپرست هستیم!» منتشر شد، مطالبی را در خصوص رفتار، خلقیات، روحیات و خصلتهای ایرانیها مطرح کرد که نقد و بررسی آنها الزامی است. مصاحبه، البته فقط بر این موضوع متمرکز نبود و طیفهای مختلفی از موضوعات را از مسائل مربوط به انتخابات گرفته تا بررسیهای تاریخی و اجتماعی نیزدر برمیگرفت. در این نوشته امّا بحث ما فقط ناظر است بر آن بخش از این مصاحبه که به رفتار و خلقیات و خصلتهای ما ایرانیها پرداختهاست.
November 2012 Archives
فروپاشی امپراتوریهای بزرگ و عوارض ناشی از آن هنوز هم بستر اصلی پارهای از بزرگترین مشکلات جامعة جهانی را تشکیل میدهد. ریشة بسیاری از این مسائل مانند مشکلات بالکان، قفقاز، آسیای میانه و خاورمیانه به تحولات حاصل از فروپاشی امپراتوریهای اتریش، روسیه و عثمانی در پایان جنگ اول و پارهای نیز مانند مسائل آسیای جنوب شرقی و شبه قارة هند به تحولات مشابهی در سالهای بعد از جنگ دوم جهانی برمیگردد. آنچه در ادامة این یادداشت میآید نیز مجموعه سندهایی است در توضیح یکی از دیگر نمونههای این نوع تحولات که خود را به صورت یک مداخلة خارجی در تأسیس مجموعهای از واحدهای جدید ملی در آسیای میانه نشان داد که تبعات حاصل از بیثباتی بنیانی آنها هنوز هم دامنگیر خود این کشورها و مناطق اطرافشان میباشد؛ یعنی نحوة تأسیس کشورهایی چون قزاقستان، اوزبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و قرقیزستان.
ایران و ترکیه فراتر از همسایگی دارای وجوه مشترک و بدهبستانهای تاریخی، فرهنگی و ادبی هستند. با این همه، در میان کشورهای جهان هیچ همسایگانی را نمیتوان یافت که مناسباتشان را برپایه «تصورات» بنا کنند. در جغرافیایی که حافظة تاریخی مردم آن با مفاهیم انتزاعی نظیر «احساس غرور و شرم» و «شایستگی اجدادی» و «یا شرمساری اجدادی» مملو گشته، نباید تعجب کرد که مفهوم «دیگری» به عنوان عنصر تکمیل کنندة این حافظه عمل نماید. بدین ترتیب در ذهن یک ترک، با معلومات متوسط تاریخی، واژة ایران بلافاصله تداعی کننده واژه توران است، اما درک و دریافت حاصل از این تداعی و یا حتی رقابت، چندان که به نظر میرسد ساده نیست. اگر حافظة تاریخی را کنار بگذاریم برای هر ترک واژه ایران احساس احترام و نگرانی را برمیانگیزد، اما بیش از هر چیزی این واژه تداعی کننده نوعی «معما» است. این معماگونگی و پردة اسرار پیرامون آن به قدری عمیق است که شمار کسانی که تصور میکنند زبان گفتگو در ایران نه فارسی بلکه عربی است و یا حتی کسانی که نمیدانند ایران همسایة ترکیه است، چندان هم کم نیست. ممکن است گفته شود که این کاستی که تحت تأثیر فرهنگ عمومی رایج در عصر ما شکل گرفته، چندان هم پدیدة نادری نیست. لیکن این جنبه از موضوع نیز چندان که تصور میشود سهل و ساده نیست. چرا که در ترکیه کم نیست شمار افرادی که با آگاهی از موقعیت ایران به عنوان تنها کشور مسلمان که علیرغم همسایگی وگاه سهولت دسترسی، تحت سلطة عثمانی درنیامد، میگویند ترکیه کم نیستند افرادی که در ترکیه معتقدند باید... به جای صرف وقت برای ورود به اتحادیة اروپا به کشور «قدرتمندی» نظیر ایران نزدیک شود. پس پیش از هر چیز بایدبه این دو پرسش جواب داد: اولاً ایران از منظر ترکیه به عنوان همسایهاش چگونه دیده میشود؟ ثانیاً، در حال حاضر که تقویم در ترکیه سال 2011 و در ایران 1390 را نشان میدهد چرا این موضوع مهم است؟
ترکیه پس از ظهور و به قدرت رسیدن احزاب اسلامگرا به ویژه حزب عدالت و توسعه شاهد دگرگونیهای گسترده اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسیِ داخلی و چرخشی روشن در سیاستهای منطقهای و بینالمللی بوده است. نمونه بارز این وضعیت را میتوان در سیاستهای اخیر ترکیه در رابطه با آنچه «بهار عربی» خوانده میشود، ملاحظه کرد. ارسال کمکهای انسانی با تبلیغات گستردة رسانهای به غزة محاصره شده و تیره شدن روابط آن کشور با دولت اسرائیل نیز نمونهای دیگر از دگرگونیهای اخیر است. برخی ناظران وضعیت حاضر و استمرار آن را در چارچوب تمایل ترکیه برای احیای صورت نوینی از امپراطوری عثمانی ارزیابی میکنند. رویکردی که لااقل با بخش مهمی از میراث کمالیستها در تعارض قرار دارد. ثبات نسبی در کسب آرای اکثریت مردم ترکیه در چند انتخابات اخیر نیز نشانی از همراهی و تمایل افکار عمومی به استمرار برنامههای این حزب قدرتمند ترکیهای است. هرچند، به زعم گروهی از تحلیلگران، نتایج دو انتخابات اخیر در ترکیه نشانههای روشنی از سه شقّه شدن جامعه ترکیه را نمایان ساخته است، آرای کمِ حزب عدالت و توسعه در بخشهای اروپایی ترکیه و نیز در مناطق کردنشین و آرای بالای آن در آناتولی مرکزی مستند این دسته از تحلیلگران برای اثبات فرضیۀ مزبور است. اوج این وضعیت را در انتخابات اخیر مجلس ترکیه میتوان نشان داد که نامزدهای علیالظاهر مستقلِ کُرد اما وابسته به حزب صلح و دموکراسی توانستند با فرستادن 36 نماینده (که صلاحیت یکی از آنها رد شد) بخش مهمی از آرای مناطق کردنشین ترکیه را به خود اختصاص دهند. بررسی حاضر، برخی از تحولات حوزه کُردنشین ترکیه را مورد توجه قرار میدهد.
حزب عدالت و توسعه با کسب 63,34 درصد آرا در انتخابات نوامبر 2002 موفق شد، بدون ائتلاف یک دولت تشکیل دهد.ref(1) از آنجا که نظرسنجیهاي پیش از انتخابات و مشاهدات کارشناسان سیاسی از احتمال حصول چنین نتیجهای خبر میداد، لذا این نتیجه، یعنی پیروزی حزب عدالت و توسعه چندان شگفتانگیز و نامترقبه تلقی نشد. با اینحال پیروزی حزبی که از تأسیس آن بیش از یک سال سپری نمیشد آن هم در نخستین تجربه انتخاباتياش پرسشي است كه اذهان را تا مدتها مشغول کرد و هنوز هم این مشغولیت ذهنی تداوم دارد. بر آمدن حزب از درون اسلام سیاسی و موفقیت آن در پیشبرد راهبرد تشکیلاتی و همچنین بروز بحران سیاسی و اقتصادی در فاصله سالهای 2002-1999 دو توضیح اساسی در پاسخ به این پرسش است. ref(2)
حزب عدالت و توسعه پس از پیروزی در انتخابات نوامبر2002، از سوی جناحهای مختلف و به دلایل متفاوت مورد انتقاد بوده است. منتقدان میگویند که حزب عدالت به اندازة کافی دموکرات نیست، به اندازة کافی ملیگرا نیست، به اندازة کافی اسلامگرا نیست، به اندازة کافی سکولار نیست، به اندازة کافی از طبقات کم درآمد پشتیبانی نمیکند، به اندازة کافی لیبرال نیست، به اندازة کافی برای ورود به اتحادیة اروپا کوشش نمیکند، به اندازة کافی به جهان اسلام متمایل نیست، به اندازه کافی راستگرا نیست. به اندازة کافی دولتگرا نیست. این انتقادها از یک سو ازمنشأ ایدئولوژیک و از سوی دیگر از دیدگاه اجتماعی- اقتصادی (و یا به عبارتی طبقاتی) سرچشمه میگیرد؛ و یا هر دو منشأ همزمان در این انتقادها دخیل اند. در این مقاله به ریشههای ایدئولوژیک و طبقاتی حزب عدالت و توسعه نمیپردازیم. نظر به کسب نزدیک به 50% آراء مردم ترکیه توسط حزب عدالت و توسعه و در نتیجه تودهای بودن این حزب، به تأکید میتوان گفت که حزب دارای یک ایدئولوژیک التقاطی است. در حالی که جهتگیری لیبرالی حزب در سیاست و اقتصاد ویژگیای مورد قبول و پذیرش همة عناصر و جناحها است، اما از جهت هویتی، عناصر مختلف؛ از اسلامگرایی تا ملیگرایی مؤلفه هویتی آن را تشکیل میدهد. حزب عدالت و توسعه هر چند در بیان سیاستهای هویتی خود از مفاهیم پوپولیستی بهره میگیرد اما در سیاستهای اقتصادی با دوریگزینی از سنتهای راست کلاسیک، از پوپولیسم اقتصادی فاصله گرفته و سیاست مالی نظاممند را دنبال کردهاست. لذا سیاست اقتصادی حزب عدالت و توسعه را میتوان نئولیبرالی نامید. خط مشی اقتصادی حزب گرچه مورد پشتیبانی کامل طبقة بورژوای داخلی و سلطهگران جهانی [شرکتهای چند ملیتی] است ولی از سوی طبقة کارگر به شدت در معرض چالش قرار گرفتهاست. از سوی دیگر حزب عدالت و توسعة هرگاه خواسته است به موضوعات مناقشهانگیز سکولاریسم و مسئلة کرد بپردازد با مقاومت شدید کمالیستها مواجه شدهاست. همچنین با افزایش و عمومیت یافتن آثار و تبعات استحاله، حزب حاکم از سوی گروههای حامی خود یعنی اسلامگرایان نیز مورد انتقاد قرار گرفتهاست. در نوشتة حاضر به بررسی و ارزیابی انتقادهای دو قطب مخالف، یعنی اسلامگرایان و کمالیستها، از حزب عدالت و توسعه خواهیم پرداخت