در تاریخ معـاصر ایران هیچ رویـدادی را سراغ نـداریم که همسنگ نهـضت مشروطیت اسیر کـجفهـمیها و خـطاانـدیشیهای تاریـخی اهلقـلم و سیاست شده باشـد. عمده دلیل این کـجفهـمی و خطااندیشی نقـش چشمگیری است که نهـضت مشروطیت در صد سال گـذشته در شکل دادن به فرهنگ سیاسی ایران داشته است. از همینرو تاریخنگاری مشروطیت عمدتاً نه در بستر روح تاریخ زمان وقوع آن که از منظر زمانـهای دیگر و در چهارچوب تنگ مأنـوسات عـقـیدتی- سیاسی که گاه مغایر با روح مشروطیت و اهداف آن قرار دارد، رقم خورده است.
Recently in 51 Category
خواست تجدد و نوسازی که در چارچوب نهضت مشروطة ایران شتابی تعیینکننده یافت، پس از یک دورة کوتاه که به طرح و بحث کلیاتی چون لزوم حکمروایی قانون و تفکیک قوا ... پرداخت، در رویارویی با نیازهای مبرم مملکتی از لحاظ اقتصادی، اداری، نظامی و فرهنگی، به ارائه برنامة منسجمی برای برآورده ساختن این نیازها موفق شد. ولی دورة کارکرد این برنامه ـ «پروگرام مشروطه» ـ بنا به دلایلی چون چارچوب آمرانهای که در دورة رضا شاه بر آن تحمیل شد به درازا نکشید.
در این نوشته ضمن بررسی خصوصیات کلی این پروگرام، به پارهای از تبعات حاصل از رنگ باختن آن در مراحل بعد نیز اشاره کرد.
مدت زمانی است که نشریات عصر مشروطه از سوی مورخان به عنوان یکی از منابع گرانبهای مطالعة تاریخ مشروطهشناسایی شده است. ولی تأثیر احتمالی آن بر شکلگیری یک فرهنگ جدید روزنامهنگاری و فراهم آوردن زمینة پدیدار شدن یک فضای عمومی نو پا از جمله پرسشهایی است که هنوز به اندازة کافی مورد بررسی قرار نگرفته است. در این مقاله سعی بر آن است که با تأکید بر موقعیت خوانندگان نشریات و نقش روزنامهها از این فرهنگِ در حال تغییر روزنامهنگارانه، تصویری کلی به دست داده شود.
در تاریخنگاری مشروطهخواهی ایران و انقلاب مشروطیت، نهضت اصلاحطلب به صورت حرکتی ترسیم شده است که به نحوی یکجانبه از اندیشههایی که غالبا در اروپا یا روسیة قرن نوزدهم نشأت گرفته ، تأثیر پذیرفتهاند. در این پژوهشها ـ به استثنای امپراتوری عثمانی ـ به دیگر پیوندهای نهضت با آسیا و یا خاورمیانه اشاره نشده است. در این بررسی سعی بر آن است که تأثیر انقلاب مشروطیت ایران بر نهضتهای اصلاحطلب قفقاز و آسیای میانه و افغانستان در سالهای نخست قرن بیستم و تا حدودی نیز ارتباط هندوستانی کار که موجبات یک چنین تأثیری را فراهم آوردند، مورد توجه قرار گیرد.
در خلال چند دهة گذشته مسئلة حقوق فردی و اساسی، به یکی از مباحث عمدة ایرانیان در عرصة حقوق و سیاست تبدیل شده است. ایران از آن جهت در جهان اسلام اهمیت ویژهای دارد که در آن مجموعه مباحث سامانیافته و منسجمی در مورد حق و حقوق به معنایی که از این مفاهیم در نظریههای مدرن حقوقی و سیاسی مستفاد میگردد، مطرح بوده است. در این نوشته سعی بر آن است که بر اساس بررسی تلاشهای مختلفی که در اوائل قرن بیستم در ایران میلادی برای تدوین یک قانون مدنی صورت گرفت، مباحث جاری در مورد مفهوم حقوق را در اندیشههای قضایی ایران موضوع تحقیق قرار دهیم.
سراجالا خبار، نشریة فارسی زبان در تاریخ ۱۶ میزان/ آبان ۱۲۹۰ خورشیدی برابر با ۹ اکتبر ۱۹۱۱ به "نگران [صاحب امتیاز] ایشیک اقاسی حضور اعلیضرت همایونی، علی احمد" و " مدیریت و سرمحرری [سردبیری] محمود طرزی" در کابل آغاز به نشر کرد.
در سرمقالة نخستین شمارة روزنامه زیر عنوان "افـتتاح کلام" نوشته شده: "این یک ظاهر و اشکار است که (اخبارها) در این عصر بمثابة زبان ملکها و ملتها قایم گردیده است. در وقت حاضر به جزء اقوام وحشیه و بدویه هیچ یک دولت و قومی از هیئتهای اجتماعیه موجود نیست که مالک اخبار نباشند.... سراجالاخبار درینوقت چون ابتدائی تأسیس آن است در هر پانزده روز یکبار با چاپ سنگی طبع و نشر میشود، ... در آینده ... در هفتهی یکبار به چاپ حروفات سربی و تصاویر مکمله زینگوگرافی بزیور طبع آراسته شده، به معرض انتشار جلوه گر میشود."
ماندگارترین حاصل بر جای مانده از مراسم و جلسات مختلفی که به یادبود یکصدمین سال انقلاب مشروطیت ایران برگذار شد، نه آن نشست و برخاستها، گرامیداشت یا نکوهشها که مجموعه آثاری است که بدین مناسبت منتشر شد؛ در این یادداشت به پارهای از این کتب، روزنامهها و مجموعه مقالات که برخی از آنها به دفتر فصلنامه رسیدهاند، اشاره میشود.
اندیشه ترقی حکومت قانون عصر سپهسالار، نوشتة فریدون آدمیت، تهران، خوارزمی، چ3، 1385
تجدید چاپ کتاب اندیشة ترقی و حکومت قانون دکتر فریدون آدمیت، با درگذشت او توأم شد، از این رو شاید جای آن داشته باشد این اشارة کوتاه به اندیشة ترقی و حکومت قانون با گذری بر دیدگاههای او نیز همراه گردد، چرا که مرگ آدمیت نه مرگی ساده که همچون زیستناش از مقوله سهل و ممتنع بود. این مرگ و آن زیستن و ایهام نهفته در آن را شاید بتوان برآمده از «وضعیت» انسان ایرانی در عصر معاصر بدانیم. انسانی که قرنی است در جدال وکشمکش با خود و با جهان خود به سر میبرد. قرن جدال استبداد و آزادی، نو و کهنه یا به تعبیری سنت و مدرنیته و قرن تحول. آدمیت در درون این تحول میزیست و تاریخنگار آغاز این دورانِ تحولی یعنی مشروطیت بود. حاصل زیستن در این دوران و در درون این تحول، پیچیدگی است. همچون منشوری که نور تابیده به آن بازتابهای گوناگون مییابد.
درک شهری از مشروطه؛ مقایسه حوزه مشروطهخواهی اصفهان و تبریز، رسول جعفریان، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر، چاپ یکم، تهران1385، 213 صفحه، 2200 تومان
«ماهیت مشروطه چیست و مؤلفههای اصلی آن کدام است؟ مشروطه با دینداری چه ارتباطی دارد؟ کدام یک از تعاریف موجود از مشروطه به لحاظ دینی و ارزشی قابل قبول است، یا به عبارتی توجیه دینی دارد؟ مشروطهای که امکان تحقق در جامعهی ایرانی دارد، کدام است؟ و بالاخره این که نشانههای موجود، تحقق کدام نوع از مشروطه را نشان میدهد؟»(ص9) از جمله پرسشهایی است که به اعتقاد نویسندة کتاب درک شهری از مشروطه طرح مکرر آنها از سوی علما مبین نوعی ابهام اساسی در تفسیر و تاویل مشروطه است. هدفی که نویسنده در این کتاب دنبال کردهاست، ارائهی الگویی برای روشن کردن دلایل این ابهامها در درک مشروطه است. او بر این باور است «یکی از زمینههای بروز این ابهام ... در این نکته نهفتهاست که مشروطه و درک معنای آن، بستگی به آن دارد که بدانیم از مشروطه در کدام یک از حوزههای جغرافیایی فکری ایران سخن میگوییم؟»(ص10) بدینترتیب تقسیمبندی داخل ایران به دو حوزهی فکری تبریز که شامل سه شهر حاشیهای آن، یعنی رشت، زنجان و قزوین هم میشود؛ و حوزهی فکری اصفهان که شامل فارس و کاشان است مورد توجه ویژهی نویسنده قرارگرفتهاست.
انقلاب اول روسیه و عصر مشروطه، تحولات ایران و آسیای میانه، دکتر گلناز سعیدی، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول، 1384
در سال 1384، انتشارات امیرکبیر کتابی را منتشر کرد تحت عنوان انقلاب اول روسیه و عصر مشروطه، تحولات ایران و آسیای میانه که پس از انتشار، دو نقد بر آن نوشته شد. یکی با نام «روسیفیکاستیا، رسوبات روسی در پژوهشهای پس از فروپاشی شوروی» از محسن حقیقی درمجلة جهان کتاب و دیگری نیز تحت عنوان معرفی و نقد کتاب توسط آقای امیرهوشنگ بختیاری در شمارة 23 مجلة فصلنامة تاریخ روابط خارجی ویژهنامه یکصدمین سالگرد انقلاب مشروطیت. اگر چه هر دوی این یادداشتها به نکاتی ارزنده در کاستیهای اساسی کتاب و تأثیر ادبیات و تحلیلهای مارکسیستی مباحث آن اشاراتی داشتهاند، امّا آن گونه که باید به موضوع نپرداختهاند.