هر چند از عمر نظریة "جنبشهای اجتماعی" نیم قرنی بیشتر نمیگذرد، امّا این مفهوم هنوز بیشتر محل نزاعی است میان نظریهپردازانِ این حوزه تا محل اجماع آنها: نزاع در مورد تواناییهای توضیحیاش، نزاع بر سر نوع کنشهای جمعیای که میتوان ذیل این مفهوم بررسیشان کرد، نزاع بر سر مجموعة متغیرهایی ـ اعم از کمّی و کیفی ـ که باید مد نظر قرار داد تا از صحت و سُقم نتایج بهدست آمده هنگام مطالعة یک مورد خاص ذیل این مفهوم اطلاع حاصل کرد و نهایتاً نزاع در مورد تواناییهای این دست از جنبشها در تغییر جوامع و تحول کنشگران یا آنچه میتوان آن را "تولید" جامعهای جدید نامید.
Recently in ویژه Category
جنبشهای اجتماعی تقریباً همیشه با حقوق سر و کار دارند. به این دلیل که تلاش میکنند آنچه قانونی است را تغییر دهند: گاه به نامِ اصولِ متعالي یا با استناد به قوانین اساسی . و همچنین از آنجا که اعتراض متضمن نوعی رویارویی با حقوق است، کنشگران برای حفاظت از خودشان در مقابل سرکوب یا برای مواجهه با پیگردهای قانونی نیز به حقوق نیازمندند.
شکلگیری و اضمحلال ائتلافها یکی از مهمترین حوزهها در رشتههای مختلف علوم اجتماعی از جمله مطالعات سازمانها، سیاستهاي انتخاباتی، انقلابها، منازعات قومی، ملیگرایی، و سیاست بینالملل است. حوزه جنبشهای اجتماعی نیز توجه زیادی به موضوع ائتلافها کرده است. امروزه، بیشتر آثار در این حوزه در چارچوب الگوی فرایند سیاسی قرار میگیرند یعنی همان رهیافت اصلی در مطالعات جنبشهای اجتماعی که بر نقش دولت در تسهیل یا تضعیف ائتلافها انگشت میگذارد. استدلال این مقاله آن است که نقش دولت به میانجی تصورات گروههای اپوزیسیون معنا مییابد: وقتی که تصورات مبنی بر فراهم آمدن فرصت به هم نزدیک میشوند، احتمال شکلگیری ائتلافها بیشتر میشود، حتی زمانی که کنشگران منافع یا اهدافی واگرا داشتهباشند. و بالعکس، وقتی این تصورات از هم دور میشوند، ائتلافها درهممیشکنند، حتی وقتی کنشگران منافع و اهداف یکسانی داشتهباشند. این رهیافت، با استفاده از مطالعات جنبشهای اجتماعی درباب تصورات، نشان میدهد که مطالعات ائتلافهای فعالان حرفی نو برای عرضه به پژوهش درباره ائتلافها در حوزههای دیگر نیز دارد.
درآمد
این مقاله، کنشگری در حوزة حفاظت از میراثها(ی عمدتاً تاریخی و فرهنگی) در ایران را بررسی میکند . توجه خاص مقاله به نمونهای از استفادة کنشگران این حوزه از رسانههای جمعی به منظور جلب توجه عمومی به این حوزه است که حوزه یا عرصهای است پرمسئله. هدفِ دیگر کنشگران مذکور اقناع مقامات مسئول کشور به دست زدن به اقداماتی برای حل و فصل مسائل این حوزه بوده است.
هنگام رجوع به کتابشناسیِ کنشهای جمعی، این تصور به محقق دست میدهد که مطالعات در این حوزه منحصر به گروههایی است "تحت سلطه" که توسط جنبشهای اجتماعی نمایندگی میشوند - خواه طبقة کارگر باشد و خواه آنچه به آنها جنبشهای اجتماعیِ جدید میگویند. حتی کوچکترین گروهها، تاریخنگارانِ خود و جامعهشناسان خود را دارند. اما در حوزة گروههای اجتماعیای که به آنها گروههای غالب میگوئیم (منظور عمدتاً آن گروههایی است که موقعیتهای کلیدی را در حوزة اقتصاد در اختیار دارند)، تحقیقات، دستِ کم در فرانسه بسیار نادر هستند. تعدادی تحقیق هجوآمیز و افشاگرانه داریم که در واقع دانش، یا بهتر بگوئیم فقدان دانشِ عمومی در زمینة گروههای منفعتی را همراهی میکنند و هدفشان توصیف آن چیزی است که در فرانسه با کلمة "کارفرما" بیان میشود.
برخلاف تصور رایج، شکل حزبیِ فعالیت سیاسی از سابقهای کوتاه و پیشینهای محدود در تاریخ سیاستورزی برخوردار است. سابقهای کوتاه به این معنا که شکلِ حزبی سیاستورزی در اواسط قرن نوزدهم در آمریکا و انگلستان شکل گرفت و حتی در فرانسه ـ البته به علت ممنوعیت قانونی ـ تا اواخر آن قرن هنوز شکل غالب فعالیت سیاسی نبود. و پیشینهای محدود، به این معنا که به جز در کشورهای اروپایی و آمریکا، این شکل مشخص از سیاستورزی تقریباً پس از جنگ دوم جهانی بود که در سایر کشورهای جهان عمومي شد.
دولت دهم که رفت، کوهی از مشکلات و معضلات را برای کشور به ارث گذاشت. فساد و ارتشاء و رانتخواری به حد اعلایش رسید، دیوانسالاری دولتی از کار افتاد و چارچوب قانونیای نبود که اعتبار و همیتش دست نخورده باقی مانده باشد. عملکرد تخریبی دولت دهم چنان گسترده بود که به تمامي ديگر نهادهای حکومتی نیز صدمه زد. کارکرد قانونگذاری و نظارتی مجلس به بازیچه گرفته شد و قوة قضائیه نیز در چشم عموم به نهادی تبدیل شد که خشمش را از ناتوانی در "گیر انداختن" دانهدرشتها بر سر کوچکترها خالی میکرد. سایر نهادها نیز اسماً و رسماً وضعی بهتر از ایندو نداشتند. البته این مفاسد یگانه میراثی نبود که کشور، ملت و دولت به ارث بردند: تحریمهای بینالمللی و نظامی، یارانهای که آنقدر بد چیده شده است که عاقبت مضراتش برای اقشار آسیبپذیر نیز بر فوائدش خواهد چربید، در زمرة معضلات اساسیای بودند که اینک باید پاسخی در خور مییافتند.
اندك زماني بعد از اعادة حداقلي از ثبات سياسي و حكومتي در ايران در سالهاي مياني دهة 1300 شمسي، يعني بعد از پشت سر گذاشتنِ يك دورة ده ـ پانزده ساله از آشوب و به همريختگي بالاخره فرصت آن پيش آمد كه مسائلي فراتر از الزاماتِ برقراري و اعادة آن حداقل، مورد توجه نيروهاي سياسي قرار گيرد.
ملّتگرایی را بهراحتی ناچیز میانگارند و با این کار، غالباً از رایجترین اَشکال آن چشم میپوشند . تحلیلگران، بر طغیان خشونت، تبعیض نژادی یا قومی، و جنبشهای عظیم اجتماعی انگشت میگذارند، لذا نمیتوانند ملّتگرایی هر روزهاي را ببینند که به افراد، حس تعلق به جهان و دولتها را میبخشد. نمیتوانند ملّتگرایی را به مثابة روشي ببینند که به تاریخنگاران کمک میکند تا تاریخ را به صورت رویدادهایی در درون ملتها یا متعلق به آنها ببینند؛ که به دانشمندان علوم اجتماعی کمک میکند تا پژوهشهای تطبیقیِ دادهمحوری انجام دهند که در آنها تقریباً همیشه واحد پژوهش، ملتها هستند. مهم است که صرفاً با گزینشِ افراطیترین یا مشکلسازترین اَشکال ملّتگرایی، دست به پژوهش نزنیم. مهم است که ملّتگرایی را چیزی غیرعادی ندانیم که در آستانة نابودي است، بازماندهای متعلق به اعصار گذشته که در آنها، ارزشهای جدید، محلی از اِعراب نداشتند. سودای نابودی ملّتگرایی را در سر پروراندن، رویکرد علمیِ مناسبی نیست.
قرائتی که در اینجا از آیندة جهان در پرتو نظریة ابنخلدون، بزرگترین تاریخنگار اسلامی ارائه خواهم داد، نیازمند چند تذکر مقدماتی است. اندیشة ابنخلدون از منظر طرح تناقضاتی که به نظر لاینحل میرسند، اعجازی است روشنگر. این اندیشه، برای ما، یعنی ما مدرنها و غربیها که اصول سیاسیمان با اصول سیاسیای که ابنخلدون بدیهی به شمار میآورد اختلافهای جدی دارد، باز هم بیشتر اعجازآمیز میباشد. ابنخلدون همواره به نوعی مایة رسوایی بوده است، اما برخلاف بسیاری از متفکران آن دوران که موجب برانگیختگی نزد ما میشوند، او برای مایی که هیچوقت از وجودمان اطلاعی هم نداشت باز هم بیشتر مایة رسوایی است. قصد من در اینجا تأکید بر این وجه نیست و بسیاری از متخصصانِ اندیشة وی مسائل را بدین صورت نمیبینند. من در این نوشته فقط سعی کردهام استدلال وی را تا آنجا که ممکن است پیش ببرم و به نظر خودم نيز به اندیشة وی خیانت نکردهام. با اینحال مایلم مشخصاً به سه نکته دربارة متنی که پس از این خواهد آمد اشاره کنم.